حزب الله؛ مردانی که تندباد عواصف آنان را نمیلرزاند، از جنگ خسته نمیشوند، ترسی به دل راه نمیدهند، بر خدا توکل میکنند و عاقبت نیز از آن متقین است.
اسوهی حزب الله ابوالفضل العباس (ع) است و درس وفاداری را از او آموختهاند. وقتی با این جوانان سخن از عباس میگویی، در دل خود جراحتی هزار و چند صد ساله را باز مییابند که هنوز به خون تازه آغشته است؛ جراحت کربلا را میگویم.
اکنون وعدهی خداوند تحقق یافته است و قومی را مبعوث ساخته که محبوب او هستند و او نیز محبوب آنهاست، و چه چیزی خوشتر از ملامتی که در راه محبوب کشند؟ آماده شو برادر، جراحت کربلا هنوز هم تازه است و تا آن خونخواه مقتول کربلا نیاید، این جراحت التیام نمیپذیرد.
حزب الله اهل ولایت است و اهل ولایت بودن دشوار است؛ پایمردی میخواهد و وفاداری. تربت پاک خوزستان، پوشیده از شقایقهای سرخ، بار دیگر میزبان قدوم مبارکی است که راه تاریخ را به سوی نور میگشایند و این شقایقهای سرخ نیز که تو گویی با خون آبیاری شدهاند، بر همان پیمانی شهادت میدهند که حزب الله را بدین خطه کشانده است؛ همان پیمانی که رجالی از مؤمنین با حق بستهاند و در همهی طول تاریخ بر آن پایمردی ورزیدهاند. اکنون وعدهی خداوند تحقق یافته است و قومی را مبعوث ساخته که محبوب او هستند و او نیز محبوب آنهاست، و چه چیزی خوشتر از ملامتی که در راه محبوب کشند؟
هزارها سال از هبوط انسان میگذرد و در این پهنهی تاریخ که صحنهی گذار از باطل به سوی حق است چه ظلمها که نرفته است و چه خونهای مطهر که بر زمین نریخته است! پروردگارا، تو در جواب فرشتگان فرمودی: «انی اعلم ما لا تعلمون _ من چیزی میدانم که شما نمیدانید.»(١) پروردگارا، چگونه تو را شکر گوییم که ما را در این عصر که پهنهی تفسیر این آیت ربانی است به گذرگاه زمان کشاندهای؟
حزب الله از متن امت خوب ما برخاستهاند و در دل مردم جای دارند. آنها یادآور وعدههای قرآن و روایات هستند و تو گویی همهی تاریخ منتظر قدوم آنها بوده است. به این چشمان اشکآلود رزمندگان بنگرید؛ این اشکها نشان میدهد که جراحت کربلا بعد از هزار و چند صد سال هنوز بر دلهای ما تازه است. خداوند حزب الله را برای خونخواهی حسین(ع) و باز کردن راه کربلا برانگیخته است.
آری، اگر میخواهی که حزب الله را بشناسی اینچنین بشناس: او اهل ولایت است، عاشق امام حسین (ع) است و از مرگ نمیهراسد. سلام بر حزب الله.
تربت پاک خوزستان بار دیگر میزبان قدوم مبارکی است که راه تاریخ را به سوی نور میگشایند: حزب الله؛ مردانی که تندباد عواصف آنان را نمیلرزاند، از جنگ خسته نمیشوند، ترسی به دل راه نمیدهند، بر خدا توکل میکنند، و عاقبت نیز از آن متقین است.
***
بسیجی عاشق کربلاست و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نامها. نه، کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام حسین (ع) راهی به سوی حقیقت نیست.
کربلا، ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. ما میآییم تا بر خاک تو بوسه زنیم و آنگاه روانهی دیار قدس شویم.
١. بخشی از آیهی ٣٠ سورهی بقره.
شهید سید مرتضی آوینی
و اینچنین بود که آن هجرت عظیم در راه حق آغاز شد،قافله عشق روی به راه نهاد . آری آن قافله ، قافله عشق است و این راه ، راهی فراخور هر مهاجر در همه تاریخ . هجرت مقدمه جهاد است و مردان حق را هرگز سزاوار نیست که راهی جز این در پیش گیرند ؛ مردان حق را سزاوار نیست که سرو سامان اختیار کنند و دل به حیات دنیا خوش دارند آنگاه که حق درزمین مغفول است و جُهال و فُساق و قداره بندها بر آن حکومت می رانند.سر آنکه جهاد فی سبیل الله با هجرت آغاز می شود در کجاست ؟ طبیعت بشری درجست و جوی راحت و فراغت است و سامان و قرار می طلبد . یاران ! سخن از اهل فسق و بندگان لذت نیست ، سخن از آنان است که اسلام آورده اند اما در جستجوی حقیقت ایمان نیستند . کنج فراغتی و رزقی مکفی ... دلخوش به نمازی غراب وار و دعایی که برزبان می گذرد اما ریشه اش در دل نیست ، در باد است . در جست و جوی مأمنی که او را ازمکر خدا پناه دهد ؛ در جست و جوی غفلت کده ای که او را از ابتلائات ایمانی ایمن سازد، غافل که خانه غفلت پوشالی است و ابتلائات دهر ، طوفانی است که صخره های بلند را نیز خرد می کند و در مسیر دره ها آن همه می غلتاند تا پیوسته به خاک شود. اگر کشاکش ابتلائات است که مرد می سازد ، پس یاران ، دل از سامان برکنیم و روی به راه نهیم .
آه یاران ! اگر در این دنیای وارونه ، رسم مردانگی این است که سر بریده مردان را در تشت طلا نهند و به روسپیان هدیه کنند ... بگذار اینچنین باشد .این دنیا و این سر ما !
شهید سید مرتضی آوینی
جماعت بچه های اطلاعات عملیات مثل شاگرد پیشش زانو زده بودند.یه تازه وارد بیخ گوش بغل دستیش گفت:«این علی آقا که میگن اینه!»
جواب رو نگرفته بود که علی رو به جمع گفت:
«اولین درس اطلاعات عملیات اینه که کسی می تونه از سیم خاردارهای دشمن عبور کنه که در سیم خاردار نفس، گیر نکرده باشه!» شادی روح شهید علی چیت سازیان صلوات...
راوی:کریم مطهری -همرزم
سلام،مشکل ما متولدین بعد از سال 60 اینه که خدا نخواست ما زمان جنگ و جبهه رو و به تبع اون تو جمع برو بچه های مشتی جنگ بودن رو یا بهتر بگم فرهنگ جبهه رو درک کنیم. تازه تا دنیا دنیاست باید خاطرات آنها رو بشنویم و حسرت بخوریم .تازه یه مشکل دیگه هم داریم واون هم اینه که بچه های زمان جنگ هم کمتر با ما نسل بعد از جنگی ها گرم میگیرن و اگه بخوام بی پرده حرف بزنم توی این کار یعنی انتقال فرهنگ جبهه کوتاهی می کنن و یه عده آدم که معلوم نیست زمان جنگ کجا بودن می یان و ...،اما نباید بی انصافی هم کرد،از بین اونها بعضی رزمنده های با حال هم هستن که این خلاء رو تو جامعه احساس کردن و دارن تلاش میکنن تا با روایت کردن وهزار تا کار دیگه یه کاری بکنن.ارتباط با دو تا از این بزرگوار ها تو اردوی جنوب امسال و همچنین توفیقی که خود شهدا دادن تا در سال جدیدبیا م تو یه مجموعه ای که بتونم برای شهدا کار کنم شد دلیل که این وبلاگ رو بزنم. دو ست دارم با این وبلاگ با تمام کسانی که دلشون مثل من لک زده برای لحظه ای حضور تو اون جمع با صفای زمان جنگ ارتباط داشته باشم.و بتونم با کمک اونها که همت ها رو،خرازی ها رو و خیلی های دیگه و درک کردن در ادامه راه شهدا وامام شهدا حرکت کنیم. یا حق
لیست کل یادداشت های این وبلاگ